مطالعۀ این کتاب برای کسانی که انتظار آموزش آسان هنر عشق ورزیدن را دارند؛ میتواند ناامید کننده باشد. برعکس، این کتاب میخواهد نشان دهد که عشق احساسی نیست که بتواند به راحتی توسط هر فردی که به بلوغ رسیده؛ برانگیخته شود. در واقع این کتاب قصد دارد خواننده را متقاعد کند که همة تلاشهای او برای عشق بیفایده خواهد بود؛ مگر اینکه سعی کند بیشترین فعالیت را برای رشد شخصیت خود انجام دهد و زمانی به جهتگیری موثر دست مییابد؛ که رضایت از عشق فردی، فروتنی، شجاعت و ایمان و نظم واقعی را داشته باشد. در فرهنگی که این خصوصیات در آن به ندرت وجود دارد؛ ممکن است کسی از خودش بپرسد که چند عاشق واقعی و شناخته شده وجود دارد؟ با این حال دشواری این کار نباید مانع شناخت مشکلات و همچنین شرایط دستیابی به آن باشد. برای جلوگیری از مشکلات غیر ضروری، سعی کردهام به زبانی ساده مسائل را بیان کنم. مشکلی که نتواستم برایش راهحل موجهی پیدا کنم؛ جلوگیری از تکرار ایدهای قبلی است که در دیگر آثار من وجود دارد. خوانندگانی که با کتاب « فرار از ازادی» و «انسان برای خویشتن و جامعة خردمند» من آشنایی دارند؛ ایدههای تکراری بسیاری را در این کتاب پیدا خواهند کرد. این ایدهها فراتر از آنچه قبلاً بیان شده است؛ ارائه میشوند و حتی مطالب قبلی هم روی موضوع هنر دوست داشتن متمرکز شدهاند.